پنج شنبه / ۲۴ بهمن ۱۳۹۲ / ۱۰:۴۰
سرویس : اقتصاد
کد خبر : ۴۵۰۸۳
گزارشگر : ۱۰۰۶
سرویس اقتصاد
حسین زحمتکش، فودنا

پیوستن‌ به‌ جریان‌ جهانی‌شدن‌ اقتصاد ، مفید یا مضر؟؟

جهانی شدن اقتصاد مبحثی که مدتی است در محافل کارشناسی بیان میگردد اما باید در نظر داشت جهانی شدن معقوله ای نیست که با یک یا چند جلسه کارشناسی به ان دست یافت و نیازمند طراحی درست ودر جهت نیاز سنجی آینده کان اقتصادی کشور است و مطالعه تاریخ اقتصادی کشورهایی که در این راه پیشگام بوده اند مثمر ثمر خواهد بود

.و این پرسش باید لحاظ گردد آیا جهانی شدن به سود ایران است یا به ضرر آن و اگر به سود ایران است به چه قیمتی؟ جهانی‌شدن‌ اقتصاد مخلوق  سیاست‌گذاری‌ و برنامه‌ریزی‌ اقتصادی‌ چند دهه‌گذشته‌ کشورهای‌ شمال‌ است‌. شاید اگر جریان‌ جهانی‌سازی‌ اقتصاد وجود نداشت ،درباره‌ اصل‌ جهانی‌شدن‌ نیز تا بدین‌ پایه‌ حساسیت ‌بوجود نمی آمد. فشارسازمان‌های‌ مالی‌ بین‌المللی‌ که‌ ابزاری‌ در دست‌ کشورهای‌ پیشرفته‌اند،کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ را بر سر دو راهی‌ قرار داده‌ است‌؛ یا با ادامه‌سیاست‌های‌ اقتصادی‌ درون‌نگر به‌ بازارهای‌ محدود خود بسنده‌ کنند و ازمزایای‌ رشد تولید و فن‌آوری‌ ـ که‌ گمان‌ می‌کنند با ورود به‌ صحنه‌ تجارت‌بین‌المللی‌ نصیب‌ آنان‌ می‌شود ـ محروم‌ بمانند، یا با پیوستن‌ به‌ جریان‌جهانی‌شدن‌ اقتصاد، بر ثروت‌های‌ طبیعی‌ خود چوب‌ حراج‌ زده‌، در جایگاهی‌که‌ تقسیم‌ کار ناعادلانه‌ بین‌المللی‌ برای‌ آن‌ها تعیین‌ می‌کند، به‌ فعالیت‌ بپردازند.

اکنون‌ در کشور ما بیش‌ از هر زمانی‌، درباره‌ ویژگی‌های‌ مثبت‌ تجارت‌آزاد تبلیغ‌ می‌شود گویی‌ تنها راه‌ نجات‌ از اقتصاد تک‌ محصولی‌، عضوشدن‌در سازمان‌ تجارت‌ جهانی‌ است‌. در حالی‌ که‌ سود بردن‌ از منافع‌ تجارت‌آزاد، در گرو داشتن‌ زیر ساخت‌های‌ لازم‌، مدیریت‌ توانا و قدرت‌ رقابت‌است‌.

 باید از تجربه‌های‌ تاریخی‌ درس‌ بگیریم. در قرن‌نوزدهم‌، هنگامی‌ که‌ انگلستان‌ تنها قدرت‌ برتر تجاری‌ بود و از سیستم‌ تجارت‌آزاد دفاع‌ می‌کرد، فردریک‌ لیست‌، پایه‌گذار مکتب‌ تاریخی‌ آلمان‌، مردم‌کشورش‌ را که‌ دولت‌ واحدی‌ نداشت‌ و از لحاظ‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ به‌بخش‌های‌ متعددی‌ تقسیم‌ شده‌ بود، به‌ اتحاد اقتصادی‌ فرا خواند و از پیوستن‌ به‌تجارت‌ آزاد بر حذر داشت‌. وی‌ با طرح‌ نظریه‌ای‌ هوشمندانه‌، گوشزد کرد که‌:اکنون‌ ملّت‌ها منافع‌ مختلف‌ دارند و قدرت‌های‌ آن‌ها نامساوی‌ است‌. به‌ هم‌پیوستگی‌ قطعی‌ (اقتصادی‌)، وقتی‌ مفید است‌ که‌ همه‌ در برابر یکدیگرمساوی‌ باشند والاّ عملاً یکی‌ از آن‌ها از اتحاد منتفع‌ می‌گردد و دیگران‌ تابع‌او خواهند شد. هر گاه‌ علم‌ اقتصاد را از این‌ لحاظ‌ در نظر بگیریم‌، می‌توانیم‌آن‌ را چنین‌ تعریف‌ کنیم‌: اقتصاد علمی‌ است‌ که‌ با توجّه‌ به‌ منافع‌ فعلی‌ واوضاع‌ و احوال‌ خاص‌ ملّت‌ها، معیّن‌ می‌کند که‌ هر ملّت‌ به‌ چه‌ ترتیب‌ می‌توانددرجه‌ رشد اقتصادی‌اش‌ را بالا ببرد تا اتّحاد با سایر ملّت‌های‌ متمدّن‌ و درنتیجه‌، آزادی‌ تجارت‌ برای‌ او ممکن‌ و سودمند باشد.

روشن‌ است‌ که‌ روبه‌روشدن‌ دو اقتصاد نابرابر زمینه‌ را برای‌ سلطه‌ اقتصادقوی‌تر بر اقتصاد ضعیف‌تر فراهم‌ می‌کند. امروز نیز کشور ما در چنین‌ وضعیتی‌قرار دارد، بنابراین‌ نباید در تبلیغ‌ مزایای‌ سیستم‌ تجارت‌ آزاد راه‌ افراط‌ پیمود.

مدافعان‌ جهانی‌سازی‌ اقتصاد، برای‌ توجیه‌ درستی‌ راهبرد توسعه‌ صادرات‌کشورهای‌ جهان‌ سوم‌، تجربه‌ ببرهای‌ آسیا، به‌ ویژه‌ کره‌ جنوبی‌ را یادآوری‌می‌کنند. جهانی‌سازی‌ اقتصاد کشور فقیری‌ مانند کره‌ جنوبی‌ را از صادرات‌مواد خام‌ به‌ آن‌ درجه‌ از رشد اقتصادی‌ رساند که‌ اکنون‌ توان‌ صادرات‌کالاهای‌ صنعتی‌ را دارد اما این‌ مسأله‌ که‌ همه‌ کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ بتوانند تجربه‌ کره‌ را تکرارکنند، مورد تردید است‌.

به‌ گفته‌ هری‌ مگداف‌، رقم‌ 1365 دلاری‌ صادرات‌ سرانه‌ کالاهای‌ ساخته‌شده‌ کره‌ جنوبی‌ در سال‌ 1989، از یک‌ کشور نمونه‌ جهان‌ سومی‌ بسیار فاصله‌گرفته‌ است‌، ولی‌ علی‌رغم‌ جهش‌ صادراتی‌ این‌ کشور و سایر ببرهای‌ آسیا، درطول‌ 20 سال‌ از 1966 تا 1986، سهم‌ کشورهای‌ توسعه‌ نایافته‌ از صادرات‌جهانی‌ فرآورده‌های‌ ساخته‌ شده‌، تنها 6/2 رصد افزایش‌ یافته‌ است‌، یعنی‌ از2/11 درصد در سال‌ 1966، به‌ 8/13 درصد در سال‌ 1986 رسیده‌ است‌ که‌با وجود جهش‌ بزرگ‌ ببرهای‌ آسیا، در این‌ 20 سال‌، سهم‌ باقی‌ کشورهای‌جهان‌ سوم‌ از تجارت‌ جهانی‌ کالاهای‌ ساخته‌ شده‌، به‌ میزان‌ یک‌ سوم‌ کاهش‌یافته‌ است‌. این‌ تصویر کلّی‌، برای‌ آن‌ که‌ بیش‌ از این‌ درباره‌ فرصت‌های‌ طلایی‌جهان‌ سوم‌ در جریان‌ جهانی‌شدن‌ اقتصاد، پندارهای‌ بیهوده‌ نبافیم‌ لازم‌ است‌.

کره‌ جنوبی‌ در یک‌ فرصت‌ طلایی‌ توانست‌ به‌ این‌ موفقیت‌ دست‌ یابد،چیزی‌ که‌ امروزه‌ برای‌ اکثر کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ فراهم‌ نیست‌. از سوی‌دیگر، امکان‌ آن‌ که‌ سایر کشورهای‌ جهان‌ سوم‌ نیز بتوانند همچون‌ کره‌ جنوبی‌عمل‌ نمایند وجود ندارد؛ زیرا اگر فرض‌ کنیم‌ بقیّه‌ کشورهای‌ توسعه‌ نایافته‌ نیزدر سرانه‌ صادرات‌ کالا، به‌ سطح‌ 1365 دلاری‌ کره‌ جنوبی‌ برسند باید بقیّه‌جمعیت‌ جهان‌ سوم‌ که‌ بیش‌ از 4 میلیارد نفر هستند، به‌ همان‌ نسبت‌ صادرات‌کره‌ جنوبی‌ کالا صادر کنند. این‌ مسأله‌ به‌ معنای‌ آن‌ است‌ که‌ 5/5 تریلیون‌ دلار،کالاهای‌ ساخته‌ شده‌، به‌ فروش‌ برسد. امّا این‌ روزها کل‌ تجارت‌ کالاهای‌ساخته‌ شده‌، کم‌تر از نصف‌ این‌ مقدار، یعنی‌ حدود 1/2 تریلیون‌ دلار است‌.پس‌ باقیمانده‌ این‌ 5/5 تریلیون‌ دلار کالا، به‌ چه‌ کسی‌ باید فروخته‌ شود؟بازارهای‌ لازم‌ برای‌ چنین‌ جهش‌ بزرگی‌ را در حالی‌ که‌ سهم‌ کل‌ کشورهای‌ درحال‌ توسعه‌، از جمله‌ چهار ببر آسیا و کشورهای‌ تازه‌ صنعتی‌شده‌ای‌ مانندبرزیل‌ و مکزیک‌ در سال‌ 1989، از 1/2 تریلیون‌ دلار کل‌ّ تجارت‌ جهانی‌کالاهای‌ ساخته‌ شده‌، کم‌تر از 15 درصد بوده‌ است‌، کجا باید یافت‌.

با توجّه‌ به‌ این‌ که‌ خوشبینی‌های‌ افراطی‌ فراوانی‌ نسبت‌ به‌ جهانی‌شدن‌اقتصاد، در سطح‌ برخی‌ فرهیختگان‌ جامعه‌ دیده‌ می‌شود، تلاش‌ درباره‌شناختن‌ و شناساندن‌ ماهیّت‌، ابعاد و آثار این‌ پدیده‌، هشدار دادن‌ در موردآسیب‌های‌ جهان‌گرایی‌ اقتصادی‌ و ارائه‌ پیشنهادهای‌ لازم‌، هدف‌ مبارکی‌است‌ که‌ این‌ تحقیق‌ برای‌ دست‌یابی‌ به‌ آن‌ انجام‌ شده‌است‌.

حسین زحمتکش/فودنا

(پنج شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۲) ۱۰:۴۰

پست الکترونیک را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید


خبر 1

خبر برگزیده

بازار ارز

سرویس نمایشگاه و همایش‌ها